اقتصادی

فریب نوبل‌های جدید اقتصاد را نخورید

يکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۹ – ۱۰:۲۸ فریب نوبل‌های جدید اقتصاد را نخورید

فریب نوبل های بینارشته ای را نخوریم. سرمایه داری همواره برای استثمار بیشتر و فراگیرترشدن کمی خود را تعدیل کرده و تغییر می دهد.

فریب نوبل‌های جدید اقتصاد را نخورید

سرویس اقتصادی فارس-محسن سلگی: اقتصاد دانشی است که بُعد اقتصادی کنش را فهم می کند. آغاز تجزیه گرایی و تقلیل انسان به موجودی اقتصادی از همین تعریف برمی خیزد. به خصوص وقتی تمامیت انگیزه ها و مقاصد کنش یا عمل معنادار انسان را -که سود فقط یکی از آنهاست- در نظر نگیریم. بنابراین باید گفت دانش اقتصاد عمدتاً بُعد اقتصادی کنش انسانی را بررسی می کند و در این میان رابطه سایر ابعاد با این بُعد را می سنجد. این تعریفی است که به خودی خود از تقلیل پرهیز می کند. البته در دانش متعارف اقتصاد و آنچه بر علم اقتصاد مسلط است، سود و سوخواهی به عنوان هدف اصلی-اگر نگوییم تمام هدف- رفتار اقتصادی و حتی رفتار انسان ارزیابی می شود.

جان استوارت میل اولین کسی بود که تعبیر انسان اقتصادی را به کار برد. البته پیش از او لوازم این مفهوم که همانا انسانی است مطلقا سودخواه در اندیشه آدام اسمیت و جرمی بنتام و دیگران دیده می شد اما این استوارت میل بود که نخستین بار تعبیر فوق را به کار برد. واقعیت این است که رویکرد حاکم بر علم اقتصاد کماکان همین انسان اقتصادی است. در این رویکرد مطابق نظریه انتخاب عقلایی، انسان ها موجوداتی محاسبه گر و عقلانی تصور می شوند که در پی بیشینه سازی سود هستند. این نظریه در سیاست به عنوان نظریه انتخاب عمومی خود را نشان داده است. بر مبنای نظریه انتخاب عمومی، مشارکت سیاسی مردم هم به منظور سود و مبتنی بر این انگیزه انجام می شود. در این رویکرد، سود آن چیزی است که هر رفتار انسانی را می توان با آن تحلیل کرد. آدام اسمیت به عنوان پدر علم اقتصاد وقتی می خواست مفهومی برای تحلیل تمام رفتارهای انسانی بیابد، بر مفهوم سودخواهی تأکید کرد. اما واقعیت آن است که حتی رفتارهای مستقیماً اقتصادی و بازاری انسان نیز از عوامل دیگری غیر از سود متأثر است. متناسب با این مدعا، مبنای هستی شناختی رویکرد تعاملی این است که واقعیت اقتصاد، انضمامی است و اقتصاددان ها باید بدانند که اگرچه تأکید و توجه صِرف به بُعد اقتصادی رفتار انسان، آنها را متخصص می کند و نیز با زیر ذرّه بین قراردادن یک بُعد از واقعیت انسانی هرچند به معارف خاصی درباره انسان دست پیدا می کنند، اما علاوه بر این که دچار بزرگ نمایی و اغراق می شوند، از دیدن تمامیت انسان یا انسان عمیق تر نیز محروم می شوند. یعنی چیزهای زیادی درباره انسان را از دست می دهند. هرچند هدف اقتصاددان ها التزام به تخصص گرایی و تجربه گرایی محض بوده اما باید گفت در این میان آنها دچار انتزاع گرایی و تلقی ذهنی از انسان شده اند. در حالی که انسان لبریز از عواطف و حتی غرایز کور و یا مبهم است، انسان مورد نظر رویکرد مسلط اقتصادی، در حقیقت یک مجسمه و انسان فریزشده است. باید در مقابل این رویکرد گفت رفتار فرد از یک جنبه اقتصادی، از جنبه دیگر فرهنگی و از جنبه ای اجتماعی و نیز سیاسی است. واقعیت انضمامی یک واقعیت آمیخته است نه بیخته. انسان اقتصادی هم یک انسان زنده است نه انسان مرده که بتوان براحتی او به آزمایشگاه برد و هر کاری با او کرد. انسان مورد نظر رویکرد اقتصادی مسلط، یک انسان متجسد و منجمد است و در بهترین حالت یک ماشین انتخاب گر.

به بینارشته ای بودن قانع نشویم!

تعریف استوارت میل از اقتصاد این است: بررسی رفتار اقتصادی در دست یابی به امکانات مادی. البته مشکل اساسی در این تعریف نیست بلکه در آن پیش فرضی است که می گوید انسان ها صرفاً مبتنی بر سود و مفاهیم هم ارز آن مانند لذت یا خوشی به فعل اقتصادی مبادرت می ورزند. همچنین با رویکرد بینارشته ای نگاه اقتصادی به انسان یا انسان اقتصادی کنار نمی رود، بلکه صرفا قدری تلطیف می شود. البته به هیچ روی با اقتصادی بودن انسان مخالف نیستم بلکه با تقلیل او به اقتصاد یا با برتری دادن به اقتصاد مخالف هستم.

بگذریم؛ پایه اقتصاد اسلامی، حتی بیش از تمامیت رویکرد بینارشته ای در اقتصاد، نقد به ایده انسان اقتصادی یا امپریالیسم علم اقتصاد بوده است. در حالی که در دنیای پیشامدرن اقتصاد ذیل سیاست بود و بنابراین از فردگرایی و انگیزه های خودمحورانه مدرن تاحد زیادی دور بود اما در ادامه و در دوره مدرن نه تنها اقتصاد از سیاست جدا شد، که سیاست هم ذیل اقتصاد قرار گرفت. به سخن دیگر تولد علم اقتصاد مقارن و همزمان با جدایی او از سیاست بوده است. اما در دوره اخیر و در تناسب با رویکرد بینارشته ای، رگه هایی از بازگشت اقتصاد به دامان سیاست آشکار شده است. مقولاتی مانند سیاست اقتصادی، مباحث توسعه و پدیده هایی مانند دولت رفاه حکایت از بازگشت هرچند محدود و جزئی اقتصاد به سیاست دارد. پیش تر امپریالیسم علم اقتصاد بسیار متصلب و خودکامه بود و بر همین اساس نوبل های علوم انسانی به اقتصاددانان می رسید. اکنون هم اگرچه نوبل ها کماکان به نظریه های اقتصادی می رسد؛ اما این تفاوت وجود دارد که در ارزش ها و ملاک های اعطای نوبل، مطالعات اقتصادی بین رشته ای بر مطالعات اقتصادی تک رشته ای ترجیح دارد.

افزون بر آنچه گفته شد، یکی از راه های طرح امکان اقتصاد اسلامی، رویکرد بینارشته ای است؛ این رویکرد به خصوص با رویکرد وحدت که برخاسته از مبانی حِکمی اسلام و فلسفه اسلامی است، می تواند سازگاری داشته باشد. همچنان که نگاه اسلامی اصیل از تک ساحتی دیدن پدیده ها و تک روشی دریافتن آنها پرهیز می کند. عالم از نظر اسلام یگانه است و این نگاه همان نگاه توحیدی به هستی است. در نگاه توحیدی نه انسان ها و نه حتی مخلوقات مانند دانه های برنج در یک کیسه از هم جدا نیستند. این همان نگاه حکیمانه ای است که در دانش های پیشامدرن وجود داشت؛ نگاهی کل گرایانه که در علوم انسانی یا علوم اجتماعی دچار چالش و فراموشی شد و البته امروز رگه های بازگشت آن را می بینیم.

یک نکته مهم دیگر آن است که به صِرف دیدن مطالعه ای بینارشته ای نمی توان تصور کرد که آن مطالعه مصداقی از امپریالیسم اقتصادی و ایده انسان اقتصادی نیست. امپریالیسم اقتصادی حتی در اقتصاد بینارشته ای خود را نشان داده است؛ به این صورت که اقتصاددان ها کوشیده اند نظریه انتخاب عقلایی را به سایر علوم اجتماعی تسری دهند. افزون بر این و حتی اگر به نظریه مذکور پایبند نباشیم، کافی است تا سود را برتری ارزشی ببخشیم تا همچنان گرفتار امپریالیسم اقتصاد و انسان اقتصادی باشیم. چنانکه کسانی مانند فون هایک گرفتار شدند. او هرچند با عقلانی بودن انسان مخالفت کرد اما در نهایت برتری را به فایده مندی می داد و نتوانست فراتر از امر مادی برود.

مصداق این رویکرد یکجانبه گرایانه در عین حال بینارشته ای! را می توان در توصیه های سیاستی مثلاً در جُرم شناسی دید. در پاسخ به این پرسش که چرا جرم رخ می دهد، گفته می شود که مجرمان پیش از ارتکاب به جرم، هزینه-فایده (cost benefit) می کنند و اگر فایده جرم افزون تر باشد، مرتکب آن می شوند. راه حل هم چنین تجویز می شود که باید هزینه جرم را بالا برد.

همچنین برخی کوشیده اند روان شناسی را وارد اقتصاد کنند. اقتصاد رفتاری های جدید حتی بعضاً متخصص رشته هایی غیر از اقتصاد هستند. ایده عقلانیت اقتصادی محدود هم توسط فردی با تحصصی غیر از علم اقتصاد مطرح شده است. سایمون که بیش از هرکسی-حتی بیش از پی یِر بوردیو، چپ های نو و پست مدرن ها- توانست مدعای عقلانی بودن و محاسبه گربودن انسان را در اقتصاد دچار بحران و برافکنی کند، عمدتاً به عنوان متخصص دانش مدیریت شناخته می شود.

به عنوان مصداق کاری بینارشته ای و نظریه ای روان شناسی که وارد اقتصاد شده است، می توان به نظریه ای اشاره کرد که می گوید انسان ها بیش از آن به سود توجه کنند، به زیان توجه دارند. کافی است به درون خود و خاطرات شخصی مان رجوع کنیم. خواهیم دید ما نیز اغلب زیان را بیش از سود بزرگ نمایی می کنیم. ممکن است کسی این برجسته بودن زیان نسبت به سود را به عنوان چالشی در برابر نظریه سود یا اصل یوتیلیتار در نزد اغلب اندیشمندان لیبرال طرح کند. اما واقعیت آن است که زیان هم روی دیگر سود یا صرفاً عدم سود بوده و قابل توضیح با همان ایده انسان اقتصادی و در چارچوب امپریالیسم علم اقتصاد و صرفاً تعدیلی یا تنوعی جزئی در همان جریان اصلی و ذیل همان جریان است.

مقلّدان خوبی هم نبودیم!

سخن فرجامین و اصلی آن است که احیای جدی انسان فرهنگی و به طورخاص انسان الهی که انسانی همزمان موفق در دنیا و آخرت و در امر مادی و امر معنوی و به عنوان انسان تراز انقلاب اسلامی قابل طرح است، مستلزم آن است که به اقتصاد و تمامیت آن به عنوان ابزار و نه هدف -نهایتاً هدف متوسط و نه هدف نهایی-نگریسته شود. لازم است این ایده به عنوان مبنای سیاستی، تدقیق و تنقیح شود. تردیدی نیست بسیاری از قانونگذاری های ما زیر سیطره نگاه اقتصادی به انسان است. البته در این خصوص ما راه غرب را هم نرفتیم و نتوانستیم مقلدان خوبی باشیم. یک دلیل و شاهد این مدعا آن است که ایده پیشرفت و توسعه در غرب توسط متفکران و فیلسوفان آن بلاد مطرح شد در حالی که در ایران عمدتاً اقتصاددانان متولی فهم این مقولات شدند. این خود حکایت از امپریالیسم مضاعف علم اقتصاد در ایران دارد و نیز از موانع توسعه و یک عامل مواجهه سطحی با ایده ترقی بوده است. مصداق دیگر مدعا این یادداشت آن است که ما به جای فهم عمیق توسعه و پیشرفت و تبارشناسی آن و فهم خاستگاه و فرآیندی که این مفاهیم در غرب داشته اند و حتی مبادی ورود و مبانی استقرار و بی قراری آن در ایران، بیشتر از منظر عقب ماندگی، استعمار و مسائل روزمره و درنهایت جامعه شناسی توسعه به مقولات مذکور پرداخته ایم و از فهم فلسفی و عالمانه آن درمانده ایم.

در نهایت باید گفت فریب نوبل های بینارشته ای را نخوریم. سرمایه داری همواره برای استثمار بیشتر و فراگیرترشدن کمی خود را تعدیل و تغییر می دهد! همچنین به رویکرد بینارشته ای در اقتصاد بسنده نکنیم و تصور نکنیم تحول بزرگی در راه است یا اتفاق افتاده است؛ خیر. سرمایه داری اندکی روش اش را تغییر داده است اگرنه روح حاکم بر آن همچنان سودپرستی و لذت گرایی است.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط

پر بازدید ها

پر بحث ترین ها

بیشترین اشتراک

بازار globe

اخبار کسب و کار globe هفت گردون زمزم بایا لاستیک بارز رسپینا سفر می ایران فان بیمه البرز هفت گردون زمزم بایا لاستیک بارز رسپینا سفر می ایران فان بیمه البرز

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هشت + 11 =

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن